◕ ◕ حرف هایی با خدا ◕ ◕
◕ ◕ حرف هایی با خدا ◕ ◕
امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت همه برای باریدن باران دعا می کنند اما نمی دانند خدا به فکر کودکی است که چکمه هایش سوراخ است
Power By:
LoxBlog.Com |